آب
مرضیه خدابنده

آب عنصری حیاتی برای بقا، سلامت و بازتولید زندگی است و در تمامی حوزههای زیستی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نفوذ دارد. در انسانشناسی، آب همواره حضوری ضمنی اما گسترده داشته است: از مناسک مذهبی و معنایابیهای روحانی گرفته تا سازماندهی فضایی جوامع، الگوهای تولید، شکلگیری دولتها و بازنمایی قدرت. آب هم منبع حیات است و هم ابزاری برای ساماندهی حیات اجتماعی. درک آن بهعنوان "مایه حیات"، به آن معنایی فرافرهنگی داده و تصور آب به مثابه کالای عمومی و حق همگانی را تقویت میکند. با این حال، نابرابری در دسترسی به آب آشامیدنی و بهداشت، شاخصی روشن از ظرفیت و اراده سیاسی دولتها در تأمین نیازهای اولیه شهروندان است.
در بسیاری از فرهنگها، آب با مفاهیم تقدس، پاکی، سلامت و برکت گره خورده است. در ادیان طبیعتمحور، نیروهای الهی در قالب خدایان باران و باروری تجلی مییابند. در نظامهای دینی دیگر، آب واسطهای میان جهان مادی و معنوی است: ابزار تطهیر، شفابخشی، و پیوند انسان با امر متعالی. در بسیاری از آیینهای مذهبی، آب بدن را از ناپاکی میزداید، روح را تطهیر میکند، و انسان را برای ورود به عرصهای مقدس آماده میسازد. این استفادههای آیینی از آب، درکی پدیدارشناختی از آن به وجود میآورد: عنصری زنده، جاری، درخشان، ناپایدار، که همواره در حال تغییر شکل و معناست. چنین رابطهای با آب، بنیانگذار تجربهای اجتماعی از حیات است که در آن بدن، محیط و اخلاق به هم گره میخورند.
مفاهیمی چون تقدس، سلامت و ثروت، هم از منظر معنایی و هم ریشهشناختی با آب در ارتباطاند. آب نهتنها منبع بقا، بلکه حامل ظرفیتهایی برای رشد، تولید و تجلی جایگاه اجتماعی است. در بسیاری از فرهنگها، چشمههای مقدس، آبشارها و رودخانهها نهفقط منابع طبیعی، بلکه مکانهایی برای شفا، تفکر و بازسازی فردیاند. در جوامع شهری و اشرافی، وجود استخرها، فوارهها و باغهای آبی، نه فقط برای آسایش، بلکه به عنوان نماد ثروت و منزلت اجتماعی طراحی میشود. همزمان، درک آب به عنوان منبعی کلیدی برای کشاورزی، صنعت و زندگی شهری، آن را در کانون فرآیندهای تولید قرار داده است.
کنترل آب در طول تاریخ همواره بازتابی از ساختارهای قدرت بوده است. در تمدنهای باستانی مانند بینالنهرین، دره سند و چین، مدیریت شبکههای آبیاری عظیم نیازمند برنامهریزی متمرکز، نیروی کار منظم و اقتدار سیاسی بود. کارل ویتفوگل با طرح مفهوم «استبداد آبی» به این پیوند میان کنترل منابع آب و شکلگیری دولتهای استبدادی اشاره کرد، هرچند دیدگاه او در تحلیل نوعشناسی سیاسی بهدرستی مورد نقد قرار گرفت. اما ایدهی او مبنی بر اینکه مدیریت آب پیشنیاز قدرت حاکمیتی است، همچنان در انسانشناسی سیاسی مؤثر باقی مانده است. امروزه نیز دولتها با بهرهگیری از زیرساختهای آبی – سدها، مخازن، شبکههای لولهکشی و طرحهای آبیاری – نهفقط منابع را مدیریت، بلکه ارزشها و نظم فضایی را نیز مادی میسازند.
آب اما همیشه مطیع نیست. سیالیت، تغییرپذیری، و نیروهای طبیعی آن یادآور عاملیت طبیعت در برابر تلاش انسان برای مهار آن است. سیلابها، خشکسالیها، و حتی شکست سازههای بزرگ آبی، قدرت آب را بهعنوان نیرویی همسازنده و هم ویرانگر یادآور میشوند. در بسیاری از سنتهای بومی، آب بهمثابه موجودی زنده با آگاهی، نیت و اراده درک میشود. این دیدگاهها گاه با الهیات سنتی یا گفتمانهای اکولوژیک امروزی ترکیب میشوند، و به شکلگیری درکی تازه از «حق طبیعت» و «عدالت زیستمحیطی» کمک میکنند.
تاریخ تعامل با آب را میتوان در دو مسیر اصلی دید: نخست، همکاری با چرخههای طبیعی در سطح محلی، مبتنی بر دانش بومی؛ و دوم، سلطه فنی از طریق مهندسی گسترده، سرمایهگذاری و برنامهریزی کلان. در جوامع کوچک، آبیاری سنتی، برداشت هماهنگ و رعایت عدالت توزیعی نقش محوری دارند. اما در مقیاس دولت-ملتهای مدرن، کنترل آب با اهداف توسعه، امنیت غذایی و تولید انرژی پیوند خورده است. نتیجه، افزایش مصرف، کالاییسازی، و کاهش درک آب بهعنوان منبعی مشترک و معنوی است.
در سطح جهانی، کمبود منابع آبی و وابستگی کشورها به حوضههای مشترک، بستر همکاری و تنش توأمان است. گزارش سازمان ملل در سال ۲۰۱۹ نشان میدهد که ۱۴۵ کشور منابع آبی مشترک دارند، اما دو سوم این حوضهها فاقد چارچوب مدیریتی مشترکاند. در پنجاه سال اخیر، نزدیک به ۳۰۰ توافقنامه بینالمللی امضا شده، اما همزمان دهها مناقشه مرزی، سیاسی یا نظامی بر سر آب رخ داده است. پروژههای عظیم سدسازی، از آتاتورک در ترکیه تا پروژههای چین، هند و آفریقا، اغلب با اهدافی چون تولید برق، آبیاری و توسعه ملی طراحی شدهاند، اما هزینههای اجتماعی، زیستمحیطی و سیاسی سنگینی داشتهاند.
نمونههایی چون سد چیکسوی در گواتمالا که منجر به کشتار صدها تن از مردم بومی شد، یا فروپاشی سد بانکیائو در چین که جان بیش از ۱۷۰ هزار نفر را گرفت، بیانگر پیچیدگی و خشونت بالقوه پروژههای آبیاند. این پروژهها اغلب از سوی دولتها بهعنوان گامهایی در مسیر توسعه معرفی میشوند، اما بسیاری از آنها موجب آوارگی، تهدید معیشت و تخریب زیستبومهای محلی شدهاند. از منظر مردمنگاری، این پروژهها لحظههایی کلیدی برای دیدن شیوههای حکمرانی، مقاومت و بازسازی رابطه دولت و جامعهاند.
مالکیت آب یکی از محورهای اصلی درک سیاستگذاری منابع است. تا مدتها آب کالایی مشترک تلقی میشد، اما با رشد جمعیت شهری و نیاز به زیرساختهای پیشرفته، مسیرهایی برای خصوصیسازی و تجاریسازی آن باز شد. در بریتانیا، خصوصیسازی دوره تاچر، منجر به واگذاری شرکتهای آب به نهادهای بینالمللی شد. در بولیوی، «جنگ آب» کوچابامبا علیه خصوصیسازی شرکت آمریکایی بکتل، جنبشی مردمی را برانگیخت که نهایتاً به لغو قرارداد انجامید. در ایران، موضوع مالکیت منابع آبی، بهویژه در مناطق مرزی یا سکونتگاههای اقلیتهای قومی، پیوند مستقیمی با مسئله حکمرانی، مشروعیت دولت و تعلق ملی دارد.
اشکال پنهانتری از خصوصیسازی نیز وجود دارند، از جمله مشارکتهای عمومی-خصوصی یا شرکتهای دولتی با ساختار مدیریتی خصوصی که بخش سودآور (تأمین آب) را از بخش زیانده (زیرساخت) جدا میکنند. در استرالیا، سهمیههای حجمی آب بهتدریج به داراییهای قابل خرید و فروش تبدیل شدند و در نتیجه دسترسی به منابع آبی برای صنایع بزرگ تسهیل، و برای کشاورزان خرد و پروژههای حفاظتی دشوارتر شد. در مواردی مانند «کابی استیشن»، این روند موجب تمرکز منابع در دست کنسرسیومهای بینالمللی شده است. چنین روندهایی نهتنها دولتهای ملی را در اجرای حاکمیت با چالش روبهرو میکنند، بلکه الگوهای سنتی عدالت توزیعی را نیز تضعیف میکنند.
در حوزه منابع دریایی نیز روند مشابهی در جریان است. سهمیهبندی صیادی، تخصیص امتیازها و معاملات سهام در بازارهای مجازی، باعث شدهاند که شرکتهای بزرگ بر منابع تسلط یابند و حقوق عرفی ماهیگیران محلی تضعیف شود. این فرآیند، که منابع را از زمینه اجتماعیشان جدا میکند، مسئولیتپذیری را کاهش و تمرکز قدرت را افزایش میدهد.
در عصر آنتروپوسین، تأثیر انسان بر چرخههای آبی به سطوح بحرانی رسیده است. تغییرات اقلیمی، افزایش دمای جهانی، ذوب یخچالها، خشک شدن رودخانهها و تالابها، و تغییر الگوهای بارندگی، ناپایداری گستردهای ایجاد کردهاند. سیلابهای ناگهانی و خشکسالیهای شدید، امنیت غذایی، معیشتی و سیاسی را تهدید میکنند. همزمان، گفتمانهایی درباره عدالت زیستمحیطی، حقوق طبیعت و اخلاق زیستی در حال گسترشاند. این گفتمانها، از طریق مناسک جدید، آیینهای معنوی نوظهور و حرکتهای اجتماعی، تلاش میکنند تا رابطهای تازه با طبیعت و منابع برقرار کنند.
در پاسخ، سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل «پنل عالی سطح آب» را تأسیس کردهاند که هدف آن تدوین اصول ارزشی پیرامون آب است – از جمله ارزشهای اقتصادی، فرهنگی و معنوی. این نهادها بر «راهحلهای مبتنی بر طبیعت» تأکید دارند: شیوههایی که بهجای مقابله با محیط، با آن همکاری میکنند. پیشنهاداتی چون بازسازی تالابها، احیای منابع زیرزمینی و کاهش بهرهبرداری صنعتی از نمونههای این رویکردند.
انسانشناسی آب، بهویژه در نسبت آن با دولت و با تکیه بر مفهوم هایدروپولیتیک (Hydropolitics)، ما را قادر میسازد تا آب را نهتنها بهمثابه منبع طبیعی، بلکه بهمثابه عرصهای برای شکلگیری نظم سیاسی، بازتولید نابرابری، و بروز مقاومت درک کنیم. آب بستری است که در آن معنای تعلق، عدالت، قدرت، و حق در حال شکلگیریاند. مطالعه آب یعنی مطالعه سیاست در جریان، در عمق زمین، و در بستر زندگی روزمره.
منبع:
Strang, Veronica. (2019) 2023. “Water”. In The Open Encyclopedia of Anthropology, edited by Felix Stein. Facsimile of the first edition in The Cambridge Encyclopedia of Anthropology. Online: http://doi.org/10.29164/19water