روز جهانی ماما

المیرا علی حسینی و درسا کاظمی

روز جهانی ماما

۱۵ اردیبهشت - ۵ مه

چرا «مامایی» موضوعی درخور توجه در «مطالعات دولت» است؟

زیرا تولد صرفاً رویدادی بیولوژیک نیست، بلکه  رویدادی سیاسی نیز محسوب می‌شود. تصمیمات در مورد چگونگی و کجا به دنیا آمدن افراد و این‌که چه کسی مجوز کمک دارد و کدام شیوه‌ها مجاز تلقی می‌شوند، تا حد زیادی تحت‌تأثیر دغدغه‌های دولت در مورد بهداشت، جمعیت و نشاط ملی قرار می‌گیرد. از رشد جمعیت و کمپین‌های بهداشتی گرفته تا تنظیم بدن زنان و آموزش پرسنل پزشکی، مامایی به حوزه‌ای تبدیل شد که در آن جاه‌طلبی‌های مملکت‌داری مدرن و شیوه‌های صمیمی مراقبت با یکدیگر برخورد کردند. 

در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی در ایران، «بحران» مرگ و میر نوزادان (زمانی که طبق گزارش‌ها کمتر از ۳ کودک از هر ۱۰ کودک از سال‌های آغازین کودکی جان سالم به در می‌بردند) مامایی را در معرض دید عموم قرار داد. ماما‌های سنتی به طور گسترده توسط مصلحان، متخصصان بهداشت و بعدها مجلات زنان به دلیل شیوه‌های غیربهداشتی و جهل انتصابی مورد سرزنش قرار گرفتند. با این حال، همان‌طور که فیروزه کاشانی ثابت در کتاب «شهروندان باردار؛ زنان و سیاست‌های مادری در ایران» نشان می‌دهد، این قربانی‌سازی هم‌زمان با ظهور پزشکی مدرن به عنوان یک مرجع مورد حمایت دولت بود. آن‌چه به عنوان اصلاح علمی مطرح شد، دولت را قادر ساخت تا کنترل خود را بر تولید مثل، مادری و بهداشت عمومی گسترش دهد.  

گفتمان بهداشت‌گرای مدرن صرفاً به دنبال کاهش بیماری نبود، بلکه به بازتعریف تولیدمثل به عنوان مسئلهٔ بقای ملی کمک کرد. دولت و نهادهای پزشکی آن، از طریق مدارس مامایی، نظام‌های صدور مجوز و مبارزه علیه مراقبان «آموزش‌ندیده»، مشخص کردند که چه کسانی می‌توانند به طور مشروع زندگی جدیدی را به دنیا بیاورند. با این حال این روند عمیقاً جنسیتی بود: اگرچه زنان اغلب به عنوان مادر و مراقب مورد تجلیل قرار می‌گرفتند، اما به ندرت به عنوان متخصصان پزشکی از جایگاه اقتدار برخوردار بودند و در نتیجه پزشکان مرد بر حوزهٔ جدید مامایی تسلط یافتند.

برای اطلاعات بیش‌تر به کتاب «شهروندان باردار؛ زنان و سیاست‌های مادری در ایران» نوشتهٔ فیروزه کاشانی‌ثابت (۲۰۱۱) رجوع کنید.

میرزا نجف‌قلی‌خان، پزشک تبریزی، در سال ۱۸۹۹ (۱۲۷۷ هجری شمسی) کاهش جمعیت ایران را نتیجهٔ ناآگاهی و بی‌مهارتی قابله‌ها می‌دانست. قابله‌هایی که با دستان آلوده و در شرایط غیربهداشتی زایمان می‌کردند. او با لحنی طنزآمیز می‌نویسد اگر نوزادی آن‌قدر خوش‌شانس باشد که از جهل قابله‌ها جان سالم به در ببرد، بلافاصله باید بی‌کفایتی دایه‌ها و لَله‌هایی را تاب بیاورد که نوزاد را در آب سرد می‌شویند، سفت در پتو می‌پیچند، او را در معرض ذات‌الریه قرار می‌دهند و حرکات طبیعی‌اش را محدود می‌کنند (ص. ۴۳).

کاشانی‌ثابت در مقدمهٔ کتاب، در پاسخ به این پرسش که «چرا مسئلهٔ بهداشت به یکی از مهم‌ترین مطالبات وطن‌پرستان بدل شد؟» توضیح می‌دهد که دولت ایران می‌خواست از رهگذر بهداشت، تصویری از توان سیاسی خود ارائه دهد. چون وضعیت مادی کشور با سلامت جسمانی مردم پیوند داشت، بهداشت عمومی نمادی از اقتدار دولت در عرصه‌هایی چون توان اقتصادی، سیاست اجتماعی و جایگاه زنان تلقی می‌شد. از همین رو، اصلاح ساختار بهداشتی به ضرورتی سیاسی بدل شد (ص. ۳۱).

دخالت زیست‌پزشکی در عرصهٔ بهداشت با مقصر دانستن قابله‌های سنتی و روش‌های غیرعلمی آنان در زایمان آغاز شد. این گفتمان نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه نیز به‌سرعت مشروعیت یافت. در آغاز قرن جدید، حرفهٔ قابلگی منزلت و اعتبار پیشین خود را از دست داد. پزشکان مرد و متخصصان بهداشت، قابله‌ها را به دلیل روش‌های تجربی‌نشده و باورهای خرافی‌شان تحقیر می‌کردند و آنان را تهدیدی برای سلامت عمومی می‌دانستند.  این مقصرسازی به‌ویژه زمانی معنادار و افشاگر می‌شود که در نظر داشته باشیم پزشکان ایرانیِ همان دوره گاه به‌اندازهٔ قابله‌ها و شاید حتی بیش‌تر دچار خرافه‌باوری و رویکردهای غیرعلمی در طبابت بودند (ص. ۴۴).

در گذشته، به‌ویژه از قرون وسطی به این‌سو، قابلگی جایگاهی والا در سلسله‌مراتب مشاغل داشت. چنان‌که ابن‌خلدون در قرن چهاردهم، در تقسیم‌بندی حرفه‌ها می‌نویسد: «مشاغل شریف بر حسب موضوعشان عبارت‌اند از قابلگی، کتابت، تولید کتاب، آواز و پزشکی. قابلگی در تمدن ضروری است و مسئله‌ای است که همه با آن سر‌‌و‌‌کار دارند، زیرا حیات طفل تازه‌به‌دنیاآمده را تضمین می‌کند» (ص. ۳۸–۳۹)

در آخر، به یاد آوردن تاریخ خشونت‌بار حذف ماماها در کمپین های پزشکی مدرن چه پیامی برای لحظهٔ اکنون دارد؟ آیا نقد دولت برای به دست گرفتن عرصهٔ بهداشت به عنوان راهی برای کنترل و تنظیم بدن شهروندان، به معنی دعوت به کناره‌گیری آن از مسئولیت‌هایش در قبال سلامت آن‌هاست؟