آب به کدام سو می‌رود؟ پژوهشی دربارهٔ آب‌رسانی از سد کهیر به چابهار و کنارک

سروش طالبی اسکندری

آب به کدام سو می‌رود؟ پژوهشی دربارهٔ آب‌رسانی از سد کهیر به چابهار و کنارک
IRNA © Mohammad Ali Berno

1)

با ساخت سد کهیر در سال‌های اخیر، به اهالی شهرستان کنارک وعدهٔ تامین آب شرب سالم و کافی داده شده است. این سد قرار است به همراه زیرساخت‌های دیگر انتقال و توزیع، آب را برای شرب و کشاورزی شهرهای چابهار و کنارک و روستاهای اطراف تامین کند. این روایت قصد دارد پیچیدگی‌ها و بیم‌های این پروژه را که در زیر وعده و امید دفن می‌شوند، بررسی کند.

تصویر۱) عکس خبر ایرنا با تیتر: آبگیری سد کهیر؛ زنده‌ شدن امید برای رونق کشاورزی و رفع تشنگی روستاییان سواحل مکران

2)

پیش از آن که سد کهیر وارد مناسبات آبی منطقه شود، بخش اصلی جریان آب رودخانه کهیر ناشی از سیلاب‌های بسیار عظیمی بود که به ندرت می‌آمد ولی در وسعت بزرگی، دشت را فرا می‌گرفت. زندگی در این محدوده بر مبنای همین سیلاب‌ها شکل گرفته است. سیلاب لایه‌های شنی زیرسطحی را آبدار می‌کرد تا چاه‌ها برای آب شرب و باغات قابل استفاده شوند. دگارها [بندسارها؛ سازه‌هایی که آب را در خود ذخیره و زمین را مرطوب و قابل کشت می‌کنند] و بگ‌ها [اراضی کنار رودخانه که در زمان سیلاب مرطوب و قابل کشت می‌شوند] را آماده کشاورزی می‌کرد. مراتع را به زیر آب می‌برد تا علف جدید سبز شود و دام‌ها تا ماه‌ها و حتی چند سالی از علوفه خشک آن استفاده کنند. نهایتاً هوتک‌ها را پر آب می‌کرد که آن نیز تا بیش از یک سال باقی می‌ماند و دام‌ها از آن استفاده می‌کردند. بر مبنای چنین کارکردی است که طرفداران دانش بومی هوتک را (همچون عناصر دیگر بومی و سنتی تعامل با طبیعت) شیوه و سازه‌ای متناسب با اقلیم، بوم و زیست محلی می‌دانند که به خوبی کارکردهای لازم را برآورده می‌کرد.

3)

در برابر چهره‌ای رمانتیک از هوتک، دهه‌ها است که این سازهٔ ذخیره آب یکی از نمادها برای نشان دادن چهره فقر در بلوچستان بوده است. همواره گزارش‌هایی از برداشت آب آلوده از هوتک یا قطع دست و پا و حتی مرگ و میر کودکان بر اثر حمله گاندو، چنین چهره‌ای از فقر و نداری در بلوچستان را نشان داده است. دسترسی نداشتن ساکنان منطقه به آب لوله‌کشی سالم دلیلی کافی بوده تا دولت به دلیل فراموش کردن بلوچستان مورد نقد قرار گیرد. نگاه منفی به هوتک، امری چندان جدید نیست. حتی در زمانی که بسیاری از شهرهای بزرگ مرکز ایران دسترسی به آب لوله‌کشی نداشته‌اند (و تنها یک دهه از ساخت شبکه آب لوله‌کشی در تهران می‌گذشت) توصیف دقیق کتاب «حکایت بلوچ» نوشته محمود زندمقدم، نکبت همراه با هوتک را نشان می‌دهد تا راه را بر نگاهی نوستالژیک به آن ببندد. چند بخش مجزا از این کتاب مربوط به وضعیت کم‌آبی دشتیاری در سال‌های ابتدایی دهه 1340 را مرور می‌کنیم:

4)

«خشکسالی چیزی باقی نگذاشته بود برای مردم و مثل همین آبادی بودند همه آبادی‌های سامان دشتیاری. زراعت‌ها سوخته بود. درخت‌ها سوخته بود. یک شاخه علف سبز پیدا نمی‌شد در سرتاسر خاک دشتیاری. ته کشیده بود تاب و تحمل بچه‌ها. هر روز سه، چهار کودک جان می‌دادند از گرسنگی و تشنگی و مرض. هوتک نوبندیان چاله حوضی بود میان ماسه‌ها و خاک، قطر دهانهٔ گودال، در حدود پنج متر، معجونی غلیظ، مثل آش، لزج و متعفن، باد کرده بود و قل قل می‌کرد ته چاله. دور تا دور هوتک، قشرهای ضخیم لجن، گودی حفرهٔ پای چهارپایان، وصل به هم، میان لجن‌ها، حفره‌ها، مملو از مایعی زرد و قهوه‌ای، که داشت نشت می‌کرد از میان شیارهای لابه‌لای لجن، به میان هوتک... آدم و حیوان از همین هوتک آب می‌خورند، گاو و گوسفند و شتر، وقت آب خوردن، می‌شاشند توی هوتک، این عادت حیوان است. تاپالهٔ گاو، پشکل بز و گوسفند، مدفوع انواع چهارپا، شتر، الاغ، سگ ... و گله به گله، هزاران جانور زنده ریز و درشت، مانند کرم، لول می‌زدند میان لجن‌ها و خمیر ورآمده ته هوتک... همین آبی که ورم کرده بود ته هوتک، سال پیش مردم به زحمت از قصرقند آورده بودند، چهل کیلومتری نوبندیان، انداخته بودند و ذخیره کرده بودند در هوتک، وگرنه تا حالا مرده بودند از تشنگی همه، یا ویلان بلاد دور شده بودند. سال گذشته، اول بهار باران زده بود در قصرقند، اهل دشتیاری از هر طرف دویده بودند و خودشان را رسانده بودند به قصرقند نهر باز کرده بودند طرف هوتک‌ها... حالا بیشتر از آبی که مردم جمع کرده بودند و آورده بودند از قصرقند، شاش حیوان و وحوش، جمع شده بود ته هوتک.»

5)

«کتری بزرگی پر کرد از آب پارچ، در روشنایی لرزان شعله‌های آتش، قهوه‌ای رنگ به نظر می‌رسید و غلیظ، آب پارچ همچون شیره کهنه. پارچ آب را کدخدا فرستاده بود، برای مهمان‌ها، دو فرسخی آبادی چاهی بود، دستی، سه متری می‌شد عمق چاه، شب، یک وجبی آب نشت می‌کرد ته چاه. صبح زود، می‌رفتند، قاشق قاشق جمع می‌کردند نشت آب را از ته چاه می‌ریختند در جک. یک جکی پر می‌شد. می‌آوردند برای کدخدا. آب چاه مخصوص خانهٔ کدخدا بود و مهمان‌های کدخدا، که می‌رسیدند از راه، باقی اهل آبادی هوتکی داشتند، مانند هوتک نوبندیان، که چیزی نمانده بود خشک شود؛ از آب هوتک می‌خوردند، خودشان، و مال‌هاشان.»

6)

«بدبختی همه، خشکسالی بود، گم شده بود آب، اگر باران نمی‌بارید، دست بالا، تا یک ماه دیگر، ناچار می‌شدند تعطیل کنند مدرسه را. چاه می‌زدند میان ماسه‌های مسیل، برای گذران، آن‌قدر می‌رفتند پایین، تا می‌رسید به نم و رطوبت، یک شب منتظر می‌ماندند، آبی تلخ، جمع می‌شد ته چاه، به اندازه یک جک، شور بود، نه حیوان تشنه می‌توانست بخورد به آسانی، و نه آدم تشنه. مزه زهر می‌دهد، خیلی تلخ است. هر روز می‌روند، دورتر چاه می‌زنند، نزدیک کوه، به هزار زحمت، وسیله درست و حسابی که ندارند، با چنگ و ناخن، روزی دو جک بیشتر آب نمی‌دهد چاه. پنج کیلومتری فاصله داشت کوه با آبادی، چند نفر می‌نشستند سر چاه، به نوبت عوض می‌کردند جای خود را با مردی که رفته بود ته چاه، نشت آب ته چاه را، قاشق‌قاشق جمع می‌کردند، یک روزی طول می‌کشید تا دو تا جک، سه تا جک، پر شود.»

7)

تصویرهایی که زند مقدم ارائه می‌دهد، هم‌زمان محیط‌زیست نامناسب و آلودگی و بیماری و مرگ ومیر انسان‌ و حیوان و گیاه و نابرابری و تبعیض مثلاً میان کدخدا و مهمان از یک سو و سایر اهالی از سویی دیگر را نشان می‌دهد. این وضعیت پر از رنج است و آینده‌ای که تنها می‌تواند در گرو بارانی باشد که اگر نیاید، راه و چاره‌ای برای ماندن و زیستن وجود نخواهد داشت.

تصویر ۲

8)

علاوه بر خشکی بلوچستان و آلودگی و رنج‌های همراه با هوتک، تصویر ما از مرکز، سیلاب‌های عظیم بلوچستان را نیز با هشدار، گزارش آب‌گرفتگی، خسارت و آسیب دریافت می‌کند. حالا قرار است سد این نابودی را با آبادانی جایگزین کند.

مدرنیسم وعده‌ای برای جامعه است که به کمک تکنولوژی بر این طبیعت نامهربان چیره شود و آن را به خدمت خود درآورد. در برابر مظاهر عقب‌ماندگی همچون هوتک و چالش‌های محیط‌زیستی، عدالت و بهره‌وری آن‌ها، تکنولوژی‌های جدید همچون سد و چاه و پمپاژ امکان‌های فراوانی برای توسعهٔ پایدار فراهم آوردند. تامین آب شرب سالم و لوله‌کشی، در شرایط فعلی زیستن، حداقل در اقلیم خشک و نیمه خشکی چون ایران، مستلزم حفر چاه یا احداث سد است. سیلی که مایهٔ خسارت و نابودی بود، در سد ذخیره می‌شود تا به رونق و توسعه و برخورداری جوامع منتج شود. همین جا سد و چاه به مثابه نمادهای توسعه و رفاه در برابر هوتک به مثابه نماد فقر و نداری قرار می‌گیرد. سد برای منطقه‌ای که آب شرب منظمی نداشته و کشاورزی‌اش چشم‌انتظار بارشی بوده که گاه می‌آمده و گاه نمی‌آمده، نعمت محسوب می‌شود. همان‌طور که چاه نیز چنین دسترسی‌ای به آب فراهم می‌کند.

در این وعده، زیرساخت بی‌طرفانه و خیرخواهانه وارد مناسبات یک منطقه می‌شود تا آن‌ها را از رنج و محرومیت برهاند و وعدهٔ دستیابی به حقوق برای همگان بدهد.

9)

با این حال سد و چاه نیز پس از چند دهه یکه‌تازی برای نوسازی شیوه‌های کهنه، اکنون به پرسش کشیده شده‌اند و متهم به نابودی آب و حیات سرزمین شده‌اند.

این روایت قصد دارد از اهریمنی یا مقدس کردن پیشاپیش زیرساخت‌ها (سد یا هوتک) پرهیز کند و تصویری متفاوت و ناآشنا از آن ارائه دهد. قصد دارم بدون پرهیز از یکدست و همگن‌سازی جامعه یا یکدست‌سازی زیرساخت‌ها، نشان دهم چگونه به صورت واقعی هر یک از این سازه‌ها در بستری معین برای گروه‌های مختلفی از جامعه نقش بازی می‌کند و در جهت فقر یا رفاهشان عمل می‌کند. در این رویکرد مساله این نیست که سد یا هوتک خوب هستند یا بد؟ مساله این است که در یک زمان و بستر معین، چگونه گروه‌های مختلف از این نعمت‌ها یا عذاب‌ها، منتفع یا متضرر می‌شوند؟ یا قرار است در آینده منتفع و متضرر بشوند؟ می‌توانیم پیش از آن که تکنولوژی‌ها و زیرساخت‌هایی همچون سد یا هوتک را به صورت پیشینی دارای هویت و نقش معینی فرض کنیم، آن را درون مناسبات اجتماعی دنبال کرده و مشاهده کنیم که چه کارکردهایی پیدا می‌کند؟

سدی که نعمت است می‌تواند آب را برای غریبه (همچون شرکت‌هایی که از مرکز می‌آیند تا آب و زمین را تصاحب و کشت‌وصنعت راه بیاندازند) ببرد و دگارها و بگ‌ها و هوتک‌ها و مراتع را نابود کند تا صاحبان قبلی آب و زمین و هوتک نه تنها از سد بی‌بهره شوند، بلکه راه سیلاب برای ورود به هوتک و مرتعشان نیز قطع شود تا دام چشم‌انتظار آب و علف بماند.

10)

در چنین نگاهی زیرساخت دیگر بی‌طرفانه مواهب توسعه را برای ساکنان فراهم نمی‌کند. بلکه گروه‌هایی را زیر پا می‌گذارد تا بخش‌های دیگری از جامعه منتفع شوند. هدف زیرسوال بردن سد یا کتمان کارکردهای آن نیست. هدف این است که روبه‌روی این توهم بایستیم که رودخانه کهیر و سیلابش نفع و کارکردی برای مردم نداشته است و سد زندگی همه را به طور مشابه بهبود داده است. یا حتی فراتر، توهماتی از این دست که آن‌جا جمعیت چندانی ساکن نبوده یا آبی برای استفاده نداشته‌اند. این ایدئولوژی و توهمات امکانی را فراهم می‌کند تا بگوید سدی ساخته است تا آبی را که پیشتر تنها خسارت و فقدان بود و ذی‌نفعی نداشته، در آن ذخیره کند و اکنون مالک و صاحب آن سد و آب است و می‌تواند آب را به هر جایی که خواست ببرد. بدون این‌که مردم محلی حقی داشته باشند. این روایت قصد دارد برای لحظه‌ای «توسعه» و مجریانش را از جایگاه منجی بلوچستان که برای ساکنان منطقه‌ای پیرامونی که تاکنون دسترسی به آب نداشته‌اند، آب سالم تهیه کرده، پایین بکشد تا هراس‌ها، توجهات و مسئولیت‌های اخلاقی جدیدی جلوی چشمشان قرار دهد.

بنابراین پیش از تصمیم‌گیری دربارهٔ این که آب مهار شده در سد به کدام سو برود، باید دید پیش از ساخت سد چه کسانی نسبت به این آب محق بوده‌اند و سد اکنون چه تاثیری بر آن‌ها گذاشته است؟

11)

پیش از ساخت سد کهیر، در اغلب روزهای سال بستری که از رودخانه کهیر دیده می‌شد تنها شن و ماسه‌های خشک بود. رودخانه چند روز در سال و معمولاً با جریان سیلابی جریان پیدا می‌کرد. سیلاب به سرعت راهی دریا می‌شد و چند روز بعد مجدداً رودخانه به کلی خشک می‌شد. اما با وجود این که بر روی سطح زمین اثری از جریان آب در رودخانه نبود، حتی وقتی چندین ماه از بارندگی قبلی می‌گذشت، در زیر بستر رودخانه، جریانی زیرسطحی در حرکت بود. پیش از حفر چاه‌های نیمه عمیق، غلامان چاله‌هایی در همین بستر حفر می‌کردند و آبی را که در آن جمع می‌شد برای مصارف خود و خانواده‌های ارباب جمع می‌کردند. از پنج شش دهه قبل، چاه‌ها و پمپ‌ها وظیفه برداشت این آب زیرسطحی را برعهده گرفتند و به مصارف شرب و باغات رساندند. تنها بعد از چندین سال بی‌بارانی و خشکسالی لایه‌های آبدار زیر بستر رودخانه خشک یا کم آب می‌شد یا آبش در بخش‌های پایین‌تر رودخانه شور و تلخ شده بود. چرا که حتی اگر در کهیر سال‌ها باران نباریده بود، همچنان به ویژه در زمان مونسون [بارندگی‌های تابستانه]، در کوه‌های تنگه سرحه رگباری می‌بارید و جریانی از زیر بستر رودخانه می‌آمد و چاه‌ها را تا حدی تغذیه می‌کرد. اما با احداث سد و تزریق دوغاب سیمان برای مسدود کردن محل‌های جریان آب زیرسطحی، آب تغذیه کنندهٔ چاه‌ها به کلی قطع شد. اکنون تغذیهٔ آب چاه‌ها تنها وابسته به رهاسازی آب سد است.

12)

وقتی از جادهٔ كهیر به زرآباد، وارد جاده‌های فرعی شهدادكهیر یا چگردان‌لاش می‌شوید، در میانهٔ راه دائماً از روی آب‌نماهایی عبور می‌كنید. تقاطع‌های نهرهایی با جاده که چون پلی برای عبور آب از زیر جاده تعبیه نشده، موجب سراشیبی و سربالایی در مسیر شده است. این نهرها در زمان بارندگی سیلاب را وارد هوتک‌ها، دگارها و مراتع روستاها می‌کرد. خالی ماندن هوتک‌ها از آب چندین مشکل ایجاد می‌کند. دام‌ها نمی‌توانند چندان از روستا دور شوند و شب در صحرا بمانند. ناچارند در اطراف روستا بمانند و برای خوردن آب برگردند. یکی از اهالی می‌گوید «قبلاً باران بود آب می‌رفت پایین حیوان‌ها می‌خوردند. هوتک بود. الان دیگر نمی‌آید. حیوان‌ها از تشنگی آب شور می‌خورند». وابسته شدن آب مورد نیاز حیوانات به آب لوله‌کشی روستاها، مشکل مضاعف کمبود آب خوردن در روستا را به وجود آورده است. یکی از اهالی می‌گوید «قدیم که سد نبود ما مشکل کم آبی نداشتیم. هوتک‌ها آب می‌شد تا دو سال آب داشت. حیوان‌های ما همان‌جا [در صحرا] می‌ماندند. تا بهار نمی‌آمدند. الان از گرسنگی می‌میرند. راه آب را همه‌اش را بسته‌اند. الان هیچ آبی نمی‌آید».

13)

تصویر ۳
تصویر ۳ و ۴) هوتک و دگار خشک در نزدیکی چگردان‌لاش

14)

«بلوچ‌ها یک عادتی که دارند این است که در خانه‌هایشان حوض درست می‌کنند و آب را در آن ذخیره می‌کنند. آب حوض که داشت خالی می‌شد، زمانی که آب وصل شد دوباره پرش می‌کنند». این جمله را یکی از شهروندان کنارک می‌گوید. ولی این چه عادت عجیبی است که بلوچ‌ها دارند؟ آبی را که از لوله‌کشی شبکه آب شهری تامین می‌شود چرا باید چند روز در حوض ذخیره کرد و از آن استفاده کرد؟ این عادت ربطی به یک فرهنگ اصیل بلوچی ندارد. چون آب دائمی در لوله‌ها جریان ندارند مجبورند آن را ذخیره کنند. اینکه گاهی در جایی دیگر از کشور هم آب قطع و وصل شود شاید رویه‌ای عجیب نباشد. اما گزارهٔ «آب در چابهار، کنارک و روستاهایش دائمی نیست» معنی متفاوتی دارد. آب چند ساعتی وصل است تا نوبت بعدی. ولی نوبت بعدی ممکن است سه روز دیگر، در جایی یک هفتهٔ دیگر و در جایی بیست روز دیگر باشد. حوض به این کار می‌آید که آبی را که بیست روز یک‌بار برای چند ساعت وصل می‌شود، در آن ذخیره کنند.

15)

در دهه 1350، با ساخته شدن نیروی هوایی کنارک، آب از چاه‌هایی در نزدیکی روستای کهیر با مسافتی حدود 40 کیلومتری به این پایگاه منتقل شد. از این چاه‌ها به روستای کهیر نیز آبرسانی شد تا جایگزین چاه‌های دستی استحصال آب شرب شود. در سال‌های پس از انقلاب، شبکه لوله‌کشی آب به روستاهای دیگر منطقه نیز اجرا شد و روستاهای دورتر از کهیر که تا 5، 6 سال پیش با تانکر آبرسانی می‌شد اکنون لوله‌کشی داشته باشند. در سال‌های اخیر ناکارآمدی زیرساخت موجب شده تا آبرسانی به روستاهای بخش کهیر بسیار ضعیف و پر مشکل باشد. یکی از چالش‌هایی که برای این موضوع برشمرده می‌شود استهلاک لوله‌های قدیمی است. دو سال است که لوله آوردند که از کهیر تا روستای تنگ لوله قدیمی را عوض کنند. ولی پروژه پیشرفتی نداشته و لوله‌ها زیر آفتاب مانده‌اند. در خود روستای کهیر در یک سال گذشته با اتصال آب به سد جریان آب دائمی شده است. اما در روستاهای نزدیک به آن همچون شمه‌سر، گودن، چهاربیتی، بورسر، تلمیشان، انگورآباد، حیدرآباد، دولت‌آباد، امام‌آباد، شهدادکهیر و جلال‌آباد آب تقریباً هفته‌ای یک‌بار برای چندین ساعت وصل می‌شود. آب روستا که وصل می‌شود تکاپویی می‌شود برای پر کردن حوض‌ها. وقتی فردای روزی که نوبت آب روستا بوده به آنجا می‌روید لباس‌ها شسته و آویزان شده بر روی بند در کنار خانه‌ها توجه را جلب می‌کند. اما فشار آب معمولاً کم است و مخصوصاً به انتهای روستا یا خانه‌هایی که در ارتفاع بیشتری قرار دارند آب نمی‌رسد. گودالی در زمین ماسه‌ای ایجاد می‌کنند تا به لوله برسند و پمپ نصب کنند و با دینام بتوانند آبی به حوض برسانند. چهرهٔ زنی مستاصل در شمه‌سر پیش چشمم است که پمپشان خراب شده بود و نوبت آب داشت تمام می‌شد ولی نتوانسته بودند حوض را پر کنند. همان‌طور که یادم نمی‌رود در روزهای گرم خرداد بلوچستان، مهمان هر خانه‌ای می‌شدم چندین لیوان آب می‌خوردم. ولی وقتی چشمم به حوضی افتاد که لایه‌ای چربی‌شکل بر رویش جمع شده بود، به این فکر کردم من هم از این آب خوردم؟ مردم همیشه همین آب را می‌خورند؟ اما در محدوده کهیر کسی را ندیدم که از کیفیت آب ناراضی باشد. مساله اغلب اهالی با کمیت آن است.

16)

تصویر ۵) لوله‌هایی که برای تعویض خط انتقال آب به روستاهای غرب کهیر خریداری شده و چند سال در نزدیکی دولت‌آباد رها شده‌اند
تصویر ۶) حوض ذخیره آب در روستای بورسر
تصویر ۷) ورود آلودگی به حوض‌ها و ایجاد لایه‌ای چربی‌شکل روی آب در چگردان‌لاش
تصویر ۸) کندن چاله برای دسترسی به لوله و نصب پمپ روی آن در چگردان‌لاش

17)

مسالهٔ آب شرب در چگردان‌لاش و روستاهای اطرافش همچون شهرک چگردان‌لاش، تنگ و تران مضاعف است. از یک سو نوبت‌های تحویل آب دیر به دیر است و از سویی دیگر دام‌ها نیز با دسترسی نداشتن به آب هوتک باید از همان آبی بخورند که برای خود اهالی نیز کفایت نمی‌کند. برای همین خواستهٔ مردم این است که «سد کهیر برای کشاورزی که به ما آب نمی‌دهد. ولی برای خوردن آب بدهد». در چگردان‌لاش کودکان من را به حاشیهٔ روستا بردند تا بچه شترها را نشانم بدهند. در مسیر ده دقیقه یا ربع ساعتی، یکی از بچه‌ها بیش از 50 بار، گفت «از تشنگی». این عبارت و ترکیبش با چند کلمهٔ محدود دیگر، تنها حرفی بود که در مسیر می‌زد: «همه از تشنگی». «از تشنگی مردند». «من یه بز داشتم؛ از تشنگی مرد». به هر بچه شتری که می‌رسیدیم به بدن ضعیف شتر اشاره می‌کرد و می‌گفت «از تشنگی. همه از تشنگی». شتر بزرگی را که بسته بودند نشانم داد و گفت «از تشنگی. نمی‌تواند راه برود». یکی از اهالی می‌گوید «آب جوابگوی شترها نمی‌شود. به اندازه مردم است. هوتک داریم ولی دور است. قبلاً با آب کهیر پر می‌شده. ولی الان سد شده. الان گرفتار هستیم. آب را تقسیم می‌کنیم و به شترها هم می‌دهیم. ولی کم میاد. چگردان لاش آخرین روستا است. 15، 16 تا 20 روز ممکن است آب نیاید. یک بار که بیاید انبار حوض را پر می‌کنیم و تقسیم‌بندی می‌کنیم برای خودمان و حیوانات». فرد دیگری می‌گوید «روستاهای ما آب خوردن هم ندارد. بیست روزی یک مرتبه‌ای آب می‌آید. همین هم به بدبختی؛ به دردسر. به بعضی‌ها می‌رسد. به بعضی‌ها نمی‌رسد. آب که می‌آید فشار هم ندارد. دینام می‌گذاریم به هزار بدبختی. یک شبانه‌روز باز می‌کنند. یه وقت‌هایی به هزار بدبختی برویم بیش بخشدار و فرماندار بیشتر می‌دهند. ولی فشار ندارد. منبع را آب بکنی تا سه چهار روز بعد تمام می‌شود. شترها خیلی آب می‌خورند. آب خوبی است. ولی کم است. بعضی روستاها هفته‌ای یکبار می‌آید. روستای ما 21 روز است. دو سه روز پیش آب آمده. استخر را پر کرد. سه روز آب اینجا بود. منبع آب‌ها پر شد. تا 10 روز فوقش بیشتر دوام نمی‌آورد. گاو و شتر در فصل گرما خیلی آب می‌خورند. چاه زدیم ولی آب نداشته. هوتک آب ندارد. آب به هوتک برسد تا یک سال آب می‌ماند».

18)

آب حوض كه تمام شود، چاره‌ای نمی‌ماند جز این‌كه از آب حوض‌های آشنا و همسایه استفاده شود. ولی آن هم دوامی ندارد. بعد از آن باید تانكرهای آب 5 مترمكعبی را به بهایی گران خرید. یكی از اهالی می‌گوید «روستای ما همه‌شان دام‌دار هستند. یکی هست 50، 60 نفر شتر دارد. از تشنگی می‌میرند. تانکر آب می‌خرد. می‌شود یک میلیون. سه روزه تمام می‌شود. این منبع تمام شد از منبع دیگری استفاده می‌کند. دام‌های ما شریکی هستند. حیوان‌ها گناه دارند و از تشنگی می‌میرند». یکی از خانم‌های محل که فهمید برای پروژه‌ای مربوط به سد مطالعه می‌کنم گفت «سد را باز کنید [تا هوتک‌ها پر آب بشوند]. برای چه ظلم می‌کنید؟ حیوان‌ها می‌میرند». تنها اهالی چگردان‌لاش نیستند كه مجبورند آب مورد نیاز را با قیمت بالا خریداری كنند. در جاهایی دیگر نیز دامداران ناچارند همین كار را بكنند. یكی از اهالی شمه‌سر می‌گوید «[کیفیت] آب خوردن خوب است. ولی چون ما دامدار هستیم این آب جوابگو نیست و تانکر می‌گیریم. نزدیک 100، 150 تا دام [بز و گوسفند] داریم. 5، 6 تا گاو. با برادرم. تانکر 5 هزاری 700 تومان می‌گیرد. همین هم نمی‌رسد. بعضی روزها [راننده تانکر] می‌گوید کار دارم [و آب نمی‌آورد]. دو تا برادر هستیم یک حوض داریم. حجمش 20 هزار لیتر است. هر بار که آب باز می‌شود پر می‌شود. ولی کافی نیست. 150 تا دام خیلی آب می‌خورد. دو سه تا خانوار هستیم. باید دو تا حوض باشد. ولی وضع (مالی‌مان) ناجور است».

19)

ساختن حوض یا خرید منبع ذخیره آب جدید، نیاز به هزینه دارد. منبع بیشتری هم باشد معلوم نیست بشود در هر نوبت آبیاری پرش کرد. ناچارند هر بار برای رفع اضطرار تانکر آب بخرند. یکی از اهالی می‌گوید «یکی از خواسته‌های به‌حقمان این است که آب شربمان تامین بشود. 25 روزی یکبار می‌آید. آب ثابت بدهند. یک شتر را باید اندازه 5 نفر [حساب کنند]. کسانی هستند که پول ندارند مخزن برای خودشان درست بکنند. 17 نفر از یک منبع استفاده می‌کنیم. ما 4 تا منبع داریم نزدیک 50، 60 نفر هستیم. یک بار منبع را پر کنیم تقریبا یک هفته‌ای تمام می‌شود. گفتیم حداقل 14 روز یکبار بهمان بدهد. آن را هم نمی‌دهد. سد پیش ما است و آب نداریم». 

20)

تصویر ۹)
تصویر ۹ و۱۰) وضعیت شترها در مواجهه با کم‌آبی در چگردان‌لاش

21)

در شهر هم اوضاع آب تفاوت زیادی با روستاها ندارد. آب چابهار و کنارک از پیش از انقلاب با شیرین‌سازی آب دریا تامین می‌شود. بسیاری از محله‌های جدید چابهار که در حاشیهٔ مرکز شهر و مناطق لوکس رشد کرده‌اند، آب لوله‌کشی ندارند. روستاهای حاشیه‌ای اطراف نیز وضعیت مشابهی دارند؛ از جمله سی، چهل روستا در نزدیکی تیس. دستیابی به آب سالم دائمی آن چنان رویایی دست‌نیافتنی برای این روستاها است که یکی از اهالی‌شان وقتی بحث تامین آب از سد کهیر شد گفت «آب شرب بیاید هم به ما نمی‌رسد. همین الان آب از کنار ما رد می‌شود و ما آب نداریم. ما که نزدیک هستیم، تانکر 4 مترمکعبی را باید 500 هزار تومان بخریم. آن‌هایی که دورتر هستند باید 700، 800 تومان پول برایش بدهند». در خود شهر تیس هم آب به بخشی از شهر می‌رسد و در انتهای شهر خبری از آب لوله‌کشی نیست.

22)

محلاتی که در چابهار آب دارند، همچون مناطق درون شهر کنارک هفته‌ای دو روز آب دارند و آن‌ها نیز باید آب مورد نیاز را در حوض‌های تعبیه شده در زیرزمین و منبع‌های پشت بام ذخیره کنند. در اغلب محلات چابهار و کنارک، آن چه بیشتر موجب نارضایتی است، کیفیت آب است. کسانی که وضع مالی‌شان بهتر است، در خانه دستگاه تصفیه آب نصب می‌کنند. اما بقیه ناچارند آب را با دبه بیست لیتری از مغازه‌های آب‌شیرین‌کن در سطح شهر به قیمت ده هزار تومان بخرند. فقیرترها، همین آب لوله را که در حوض‌هایشان ذخیره کرده‌اند می‌خورند. یکی از اهالی کنارک می‌گوید «یک آهن بذاری توی لیوان آب لوله‌کشی فردا کامل زنگ زده است. اکثراً چون هزینهٔ تصفیهٔ آب ندارند از مغازه آب می‌خرند. فقیرترها مجبورند از آب لوله‌کشی بخورند. ولی دو سال بعد کلیه‌شان از بین می‌رود». برخی از روستاهای نزدیک به کنارک که آبشان از آب‌شیرین‌کن تامین می‌شود (همچون ناصرآباد) دسترسی دائمی به آب دارند و برخی دیگر که فاصلهٔ بیشتری دارند (همچون گبولان) چهار پنج روز یا هفته‌ای یک‌بار آب دریافت می‌کنند. فاصلهٔ این روستاها با مغازه‌های آب‌شیرین‌کن شهری و وضعیت مالی آن‌ها موجب می‌شود که اغلبشان راضی به استفاده از همین آب لوله‌کشی باشند. یکی از اهالی این روستاها می‌گوید «کیفیتش خیلی خوب نیست. ولی معمولاً از همین آب استفاده می‌کنند. لوله‌ها زنگ می‌زند. بعضی‌ها دستگاه تصفیه دارند و بعضی‌ها از مغازه آب تصفیه می‌خرند. ولی بیشتری‌ها از همین آب لوله می‌خورند».

23)

بررسی سکونت‌گاه غیررسمی و بسیار فقیرنشین چادران، چسبیده به منطقه لوکس زیباشهر در کنارک، واقعیت‌های مهم و قابلی توجهی را نشان می‌دهد. اتفاقاً نه از این جهت که اهالی این منطقه از وضعیت آب شربشان ناراضی هستند؛ عموم آن‌ها وضعیت آب را قابل قبول می‌دانند یا حداقل نمی‌خواهند نسبت به آن اعتراضی بکنند. همین اعلام رضایت، موضوع آب در چادران را مساله‌مند می‌کند و این پرسش را پیش می‌آورد که این رضایت از کجا می‌آید و چه امکان‌هایی برای تغییر پیش روی آن است؟

24)

ساکنین چادران مهاجرینی از طوایفی هستند که از پیش از انقلاب برای کارگری در ساخت نیروی هوایی از قصرقند، ایرانشهر و مناطقی دیگر هم‌جوار به کنارک آمدند. نسل‌های بعدی این گروه به همراه مهاجرین و فقرایی دیگر، با کپر یا تخته‌های چوبی و در مواردی نیز مصالح ساختمانی دائمی‌تر برای خودشان خانه‌هایی کوچک و چسبیده به هم ساختند و ماندگار شدند. بدین شکل چادران تبدیل به محله‌ای شد که اگر چه از سوی دولت به رسمیت شناخته نمی‌شود، ولی فرصت زنده ماندن برای صاحبان مشاغل کم‌درآمد را فراهم می‌کند. یکی از اهالی این محله می‌گوید «به هزار بدبختی اینجا زندگی می‌کنیم. مجبوری این جا هستیم. اگر پول داشتیم که اینجا نمی‌ماندیم. اینجا همه فقرا هستند. آدم‌هایی هستند که نان شب را هم به سختی در می‌آورند. خیلی‌ها در شرکت تن ماهی کار می‌کنند. خیلی‌ها شغل آزاد، قایق، لنج، می‌روند سومالی». ولی این موارد توصیفی پیراسته از مشاغل ساکنان چادران است. همان‌طور که یکی دیگر از ساکنان می‌گوید «اینجا شغل مردم حمالی و کارگری است». به جز چند نفری که کارمند یا معلم هستند و آن‌ها هم نتوانسته‌اند در محلات بهتر شهر ساکن شوند. بنیاد مسکن در سال‌های گذشته طرح‌هایی برای قطعه‌بندی زمین‌ها و واگذاری به مردم برای ساخت و ساز داده است. یکی از اهالی چادران می‌گوید «اسم بعضی‌ها در آمده که زمین‌های 200 متری بهشون داده بشود. ولی کسانی که ده‌ها سال اینجا بوده‌اند اسمشان در نیامده است. روزی ده بار باید برویم اداره». فقر اکوسیستم بزرگ‌تری است که از خارج از چادران نشات می‌گیرد و در چادران خود را بازتولید می‌کند. تنها مسالهٔ فقر در اختیار داشتن زمین و خانه رسمی نیست؛ بلکه در عین حال چنین خانه‌هایی یکی از نمودهای آن هم هست. یکی از اهالی چادران در توصیف اقدامات دولتی برای «ساماندهی» چادران می‌گوید «فقط این را بلد هستند که زمین را از دست این‌ها در بیاورند. روزی یک نقشه برای ما می‌کشند».

25)

صاحب مغازه‌ای در چادران می‌گوید «اینجا دولت نیست». اهالی چادران برای تامین آب و برق خودشان دست به کار شده‌اند. کف زمین کوچه‌ها پر از لوله‌های آب و سیم‌های برقی است که به خانه‌ها می‌رسند. مردم در غیاب دولت شبکه‌ای از لوله‌کشی آب و سیم‌کشی برق ایجاد کرده‌اند. لوله‌های پلاستیکی آب چادران به لوله دو اینچی‌ای وصل می‌شود که آب را به مسجد محله می‌رساند. وقت‌هایی که آب وصل باشد از این لوله‌ها به منبع‌های کوچک جلوی خانه‌ها می‌آید و چند خانه به صورت اشتراکی از آن استفاده می‌کنند. منبع این آب همان آب‌شیرین‌کنی است که به سایر محلات کنارک هم می‌رود. اما کسی را ندیدم که با کیفیت آب یا هر موضوع دیگری مربوط به آن مشکلی داشته باشد.

26)

مشکل ساکنین چادران با برق است. برق چادران هم با اتصال به سیم برق دو پارک در دو سوی محله تامین شده است. نگهبان پارک از ساکنین محله است و در کشیدن برق با آن‌ها همکاری می‌کند. اما برق‌کشی در فاصلهٔ طولانی و افت ولتاژ ناشی از آن و مواجههٔ سیم‌های برق رها شده بر کف زمین با عبور و مرور موتور و ماشین چالش‌های زیادی ایجاد می‌کند. زن جوانی نوزادش را که در بغلش بود نشان می‌داد و گفت «این بچه از گرما نمی‌تواند دوام بیاورد». برق خانه آن‌ها از دیشب قطع شده بود. برقی که به خانه‌ها می‌آید نه قدرتی دارد که بخواهد کولر گازی را روشن کند و نه بسیاری از اهالی برای خرید کولر گازی توانی دارند. پنکه از بی‌برقی روشن نمی‌شد تا جلوی گرمازدگی بچه را بگیرد. پنکه کوچک و هواکش مغازه محله جلوی پیوسته عرق ریختنم را نمی‌گرفت؛ تنها تا حدی کمک می‌کرد تا دمای بدنم پایین بیاید. اوضاع موبایلم خراب‌تر بود و چند وقت‌‌یک‌بار باید آن را در زیر پیراهن به بدنم می‌چسباندم تا دمایش کمی پایین بیاید و پیغام «The device is too hot» پاک شود. صاحب مغازه می‌گفت «کولر گازی جواب نمی‌دهد. بعضی خانه‌ها از این کوچک‌ها دارند. بعضی خانه‌ها یخچال هم جواب نمی‌دهد. در تابستان بچه‌های ما به خاطر گرما بدن و کله‌شان زخم می‌شود. خارش پیدا می‌کند. دو سال پیش یک بچه‌ای که بدنش زخم شده بود با مادرش رفته بود دریا آب تنی بکند. مادرش که رفت داخل آب بچه را ندید و بچه را آب برد. بچه را گرفتند و تمام کرده بود». به غیر از افت ولتاژ و قطعی مکرر، وضعیت سیم‌کشی‌های برق خطرات جانی زیاد هم دارد. روکش سیم‌ها با عبور و مرور از بین می‌رود و مخصوصا کودکان در معرض برق‌گرفتگی ناشی از برخورد با این سیم‌ها هستند. بعدش هم که مشخص است؛ «تا برسانی بهداری خودشان می‌میرند». «همین هفته پیش، یک نفر که مشغول بنایی بود به خاطر برخورد با سیم کشته شد».

27)

چادران اگر چه شرایطی حاد از حاشیه‌نشینی در منطقه چابهار و کنارک است، ولی از این جهت اهمیت دارد که درصد حاشیه‌نشینی از کل جمعیت بیش از هر جایی دیگر از ایران در این منطقه وجود دارد. به گفته معاون استاندار سیستان و بلوچستان و به نقل از ایسنا، 70 هزار نفر از جمعیت 200 هزار نفری چابهار حاشیه‌نشین هستند.

تصویر ۱۱) خبر ایرنا دربارهٔ میزان حاشیه‌نشینی در چابهار

 28)

در این میان مسالهٔ کلیدی این است که زیرساخت، به ویژه آب شرب سالم و کافی که تامین آن حق هر یک از انسان‌ها است، چگونه وارد این محیط می‌شود و چگونه این جمعیت را می‌بیند؟ تامین آب شرب سالم و کافی از سد کهیر می‌تواند وعده‌ای خوشایند برای کل منطقه از جمله حاشیه‌نشین‌ها باشد. اما همچنین بی‌توجهی به اقتضائات خاص چنین مناطقی ممکن است موجب شود که نه تنها بهبودی حاصل نشود، بلکه برخی از داشته‌های فعلی این جمعیت نیز از بین برود.

29)

حاشیه‌نشینی در منطقه‌ای حاشیه‌ای از ایران، بیش از دیگر مناطق بستری است که برای مرکز و برای دولت غریبه است و به رسمیت شناخته نمی‌شود. در چادران در هر یک از بخش‌های سکونت‌گاه، ساکنین یک طایفه همچون رئیسی، بامری و سیاهان ساکن هستند. خودگردانی به وسیله روابط خویشاوندی و تعاملات همسایگی، ضعف‌های زیرساختی و فقدان دولت را پوشش می‌دهد. خودگردانی، قلمرویی فراهم می‌آورد که دولت با رضایت آن را می‌پذیرد تا از وظایفی که بر عهده دارد شانه خالی کند. با این حال، با وجود فقر ساختاری که به بازتولید چادران منتج می‌شود، مداخلات به قصد ساماندهی و رسمی‌سازی، ممکن است نه تنها باعث از بین رفتن حاشیه‌نشینی نشود، بلکه دسترسی‌های فعلی آن‌ها را نیز محدود کند. برای مثال لوله‌کشی آب به چنین منطقه‌ای و جایگزین شدن منابع آب سد کهیر با منابع آبی حاصل از آب‌شیرین‌کن می‌تواند پیچیدگی‌های مضاعف فنی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی برای محله داشته باشد. آبرسانی به هر یک از محلات اهمیتی یکسان دارد و وظیفه‌ای پر اهمیت است که نباید در انجام آن تعلل کرد. ولی برای مثال باید در نظر داشت که امکان لوله‌کشی در میان محله‌ای با خانه‌هایی کوچک و تودرتو چگونه ممکن می‌شود؟ جامعه‌ای که تمایل و توان مالی برای پرداخت هزینه‌های زیرساخت را ندارد، حال چگونه اقدامات دولت را برای کنتورگذاری و دریافت آب‌بها تاب می‌آورد؟ رسمی‌سازی تامین آب چگونه به استمرار سکونت و رشد جمعیتی منجر خواهد شد که بسیاری دیگر از ملزومات زیست پایدار را ندارد و محیط‌زیستی آشفته و پر مشکل دارد؟ چگونه می‌توان حقوق شهروندان در تامین آب شرب سالم را در نظر داشت و همچنین جلوی زمین‌خواری‌ای که نه توسط فقرا بلکه مالکان بزرگ زمین به جهت ارزشمند شدن اراضی و فروش آن‌ها به زمین شهری است ایستاد؟ منطقه آزاد چابهار به عنوان نهادی که با نگاهی کاملاً تجاری و کالایی زمین را می‌بیند، در این معادلات کجا قرار می‌گیرد؟ مواجهه با مساله پیچیده‌ای از این دست، پاسخ‌های از پیش آماده‌ای ندارد. باید از ساده‌سازی آن پرهیز کرد، چالش‌های آن را شناخت، آن‌ها را به رسمیت شناخت و پیامدهای هر تصمیمی را برای تاثیر بر حقوق ساکنان سنجید. 

30) 

تصویر ۱۲
تصویر ۱۳
تصویر ۱۴
تصویر ۱۵
تصویر ۱۶
تصویر ۱۲ تا ۱۷) محله حاشیه‌نشین چادران در مجاورت محله مرفه‌نشین زیباشهر و لوله‌های آب و سیم‌های برق در سطح محله