admin

استعمار و پسااستعمارگرایی
استعمار نوعی مشخص از روابطِ سلطه میان دولتهاست که انواع گستردهای از راهبردهای بههمپیوسته را در برمیگیرد. راهبردهایی که شامل اشغال سرزمینی، حذف و جابهجایی جمعیت بومی از طریق استعمار سکنیگر[1] و استخراج منابع اقتصادی توسط دولت استعمارگر میشوند. همچنین استعمار به شکل تاریخی بر توجیهات قانونی، فرهنگی و سیاسی برای پیشبرد پروژهٔ استعماری چه در متروپل و چه در دولت مستعمره استوار بوده است. تنوع گسترده در شکلهای مختلف قدرت استعمارگر، دورههای زمانی و مناطق جغرافیایی تحت سلطه، همراه با شرایط محلی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی،

جنون و سلامت روان
سلامت روان در جهان امروز به عنوان مقولهای جهانشمول مطرح است. چیزی که گویی هر فردی «دارد» و باید از آن مراقبت کند. اما خودِ این مفهوم بر پایهٔ نوعی تصور تاریخی از خودِ انسانی بنا شده است. تصوری که از دل رویههای علمی، درمانی و اداری شکل گرفته و تعیین میکند که چه نوع اندیشیدن، احساس کردن، رفتار کردن یا رنج کشیدنی نرمال و طبیعی و چه انواعی غیرطبیعی هستند. از همان آغاز، ایدهٔ سلامت روان با شیوههایی که جوامع میان عقل[1] و بیعقلی یا جنون[2] تمایز میگذارند، پیوند خورده













